اینروزا ازم توقع داری شاد باشم بخندم به بهانه های واهی کلی ذوق کنم
عاشق زندگی باشم وکلی شور و شوق مثل 4سال پیش داشته باشم بااغوش باز بپذیرم این زندگی سرتاسر کسل کننده رو
به بهونه های مختلف برات جشن بگیرم تو حتی یبار برات مهم نباشه
ولی این بی انصافیه ایه
کاش یبار فقط یبار ازم میپرسیدی مگه چی تو این زندگیت کم داری؟؟؟؟
کاش میشد فریاد بزنم زجه بزنم بگم چی تو دلمه؟؟
استخاره پشت استخاره
بداومدن پشت بد اومدن
آخه بگمم نمیشنوی
هنوز جای زخم های این ده سال اذیتم میکنه طاقت زخم های جدید رو ندارم
کاش میشد همون چیزی باشم که ازم میخوای
تو خونه ای، مطیع، یه زن ساده زندگی، که حتی اصول یه کیک درست کردن نداشته باشه ساده غذا درست کنه به خودش برسه همش تو آرایشگاه باشه. سرکار بره خرجی خونه رو بده
کاش حال و هوام یه جوری بود که وقتی کنارم هستی سرشار از انرژی بشی
4سال پیش بهت گفتم درگیر یه بحرانم. مدیریت بحران ندارم
به شوخی گفتی چوب برمیداری وبحران و از اتاقم بیرون میکنی
اینروزا درگیر بحرانم و اینقدر موضوع واسه بحران دارم که حد نداره
اون چماقت کو؟ “مدیریت بحرانت کو؟؟
انگار همه دنیا رو سرمه
نجاتم بده
آخرین نظرات